شهادت نامه امام صادق (علیه السلام)
▪ﺍَﻟﺴَّلاَمُ ﻋَﻠَﻴﻚَ ﻳَﺎ ﺻَﺎﺩِﻗﺎً ﻣُﺼَﺪِّﻗا ﻓِﻰ ﺍﻟﻘَﻮﻝِ ﻭَ ﺍﻟﻔِﻌﻞِ
...
دفتر خاطرات این شهر است
که ورق میخورد دوباره و باز
دست های کسی میان طناب
میگشاید از این حکایت راز
قصه ی تلخ بی وفایی ها
قصه ی جمع عشق و نفرت هاست
کارگردان قصه شیطان و ...
بازی اش دست بی بصیرت هاست
پشت در آمدند و ایندفعه
باز شیطان خودش دخیل شده
آتش انداختند و فهمیدند
باز هم صادقی خلیل شده
آتش افتاد و بر مشام امام
سر سجاده بوی دود آمد
درکه آتش گرفت ، بین نماز
اشک از چشم او فرود آمد
قصه این است ، پشت مرکب ها
میکشاندند پیرمردی را
تازه میکرد این وقایع باز
بین قلب امام دردی را
کمی آرام تر ، نمیبینید
سن و سالی گذشته از آقا
وسط کوچه ها ردش نکنید
که زمین خورده مادرش اینجا
سینه اش شرح کوهی از درد است
دیگر از این زمانه خسته شده
چقدر گریه کرده او ، نکند
حرمت مادرش شکسته شده
پابرهنه میان کوچه که بود
با گریزی به شام رفت دلش
یاد آن دختری که رفت ز هوش
تازیانه ولی نکرد ولش ...
چه گریزی ، خدا بخیر کند
نکند قلب او کباب شود ...
نکند مجلسی که میرود او
لحظه ای حرفی از شراب شود
...
حمیدرضا محسنات / مرداد 94
- ۹۴/۰۵/۲۰