اسارت نامه

اشعار حمیدرضا محسنات

اسارت نامه

اشعار حمیدرضا محسنات

اسارت نامه

گفتن از تو برای من یک عمر
لذتی بود توامان با درد
برسرم خوب و بد در این دنیا
هرچه آورد شاعری آورد
.
.
.
کمتر وقت میشه وبلاگ رو بروز کنم
در اینستاگرام فعال ترم :
hamidreza.mohsenat@

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

دنیا کجاست معرفت و مهربانی اش ؟
تا کی غزل بگویم و تا کی نخوانی اش

 

تو : شعر های سرزده ی نیمه های شب
من : شاعری که پای تو داده جوانی اش

 

اینجا نماز اقامه به سوی تو میشود
در مسجدی که ساقی شهر است بانی اش

 

من محو در تو گشته و برگشته ام دگر
از بوعلی و قاعده ی این همانی اش

 

من با خدا اگرچه نشد درد و دل کنم
گفتم به تو ، خودت به خدا میرسانی اش

 

| حمیدرضا محسنات |

خورده ام مشت و لگد ، درد و بلا از خاطرات
در می آید شب هزاران دست و پا از خاطرات

 

گیرم اصلا هرچه هست و نیست را دادم به خاک
اشک میشوید دوباره خاک را از خاطرات ...

 

گاه با یک نام ، با یک عکس با یک بیت شعر
میخوری یکدفعه سیلی بی هوا از خاطرات

 

گاه در روز تولد گردنت انداخته ...  
یک پلاک از درد ، یک شال عزا از خاطرات

 

گاه بعد چند ساعت گریه دلتنگ تو ام ...
"مرگ " ای دستی که میگیری مرا از خاطرات

 

| حمیدرضا محسنات |

دلتنگ رفتم در پی اش دلتنگ برگشتم
بازنده ، زخمی ، نا امید از جنگ برگشتم

من بودم و سرمای سختِ آخرین سنگر
انگشت ها بالا ، تمامِ آرزوها پَر ...

با آخرین ها مانده قبل از اولین هایم
لعنت به من لعنت به دلتنگی به غم هایم

تمرین حسرت کرده بودم عمری اما باز ...
با حسرتی تازه به من خندید دنیا باز

از عشق دردش سهم من ، باقی اضافاتی
تقصیر از من بود و این قلب خرافاتی

تعبیر تلخی دارد اینجا خواب شیرین هم
این را به دنیا گوشزد کرد ابن سیرین هم

اینجا شده حرف خدا هم حرفِ لا یُفهَم
پیراهنش بوی زلیخا داشت یوسف هم

یاسین بخوان یاسین بخوان دنیا الاغ اصلا
حرف مترسک را نمیفهمد کلاغ اصلا

با گل چه نسبت دارد این خشکیده باغ اصلا
من بوف کوری بودم و دنیا چراغ اصلا

دنیای آزادیست اما مملو از حیله ...
من خسته ام خسته از این زندان بی میله

 

| حمیدرضا محسنات |


با ارزش است جان تو نه , جان مُرده ات
جمعیتی ست شام غریبان مرده ات

 

اینجا که زنده زنده تو را دفن میکنند
اینجا که میروند به قربانِ مُرده ات

 

در حسرت دو قطره تو را میکشند و بعد
هی آب میدهند به گلدان مُرده ات

 

شام وفات جلوه ای از روز محشر است
هی زنده میشوند رفیقان مرده ات

 

تنها به خاک میروی و بعد میزنند
هیئت به نام جمع محبان مُرده ات

 

سخت است مرگ و زندگی ات بین مردمی
کافر به زنده ی تو , مسلمان مُرده ات

 

| حمیدرضا محسنات |

بر روی گدایان بگشا بال و پرت را
ما ملتمسانیم دعای سحرت را

 

با روی سیاه آمده ام مرقدت آقا
تغییر دهم بلکه دوباره نظرت را

 

ای گوشه ای از چشم ترت صاحب اعجاز
چرخی بده بر خیل محبان بصرت را

 

با دست شما بت کده ی دل شده مسجد
من سابقاً آورده ام ایمان هنرت را

 

گفتند بقیع بسته و این شد که گرفتیم
قدر دو حسن در حرمت دور و برت را

 

آقای من این جمعه فرج با تو , که عمریست
ما منتظرانیــــــــــم ظهور پسرت را ...

 

| حمیدرضا محسنات |

میان هیئتم اصلا بگو میان حرم
کبوتری شده ام بین کفتران حرم

 

وضو به اشک دو رکعت نماز میخوانم
به سوی کرب و بلا غرق در اذان حرم

 

شنیده ام که شب جمعه ها حرم هستی
سلام مادرم ای عشق عاشقان حرم

 

سلام مادر ارباب بی کفن ، صد حیف
نرفت نام شما جزو صاحبان حرم

 

همیشه مثل مزار تو بی نشان شده است
هرآنکسی که بگردد پی نشان حرم

 

چقدر فاطمیه  جای عده ای خالیست
درود ما به شما ای مدافعان حرم ...

 

 

| حمیدرضا محسنات |

 

بر واژه لایزال مصداق علی است

برهان و دلیل خلق آفاق علی است

عمریست گدایم اعتقادم این است

رزّاق خدا و باب اِرزاق علی است

در محشر و امتحان پایانی مان

تصحیح گر تمام اوراق علی است

سر منزل عارفان و سر منشاء نور

سر سلسله و سیّد عشاق علی است

بر سر در حوزه ها منقش بکنید

در رأسِ کلام و فقه و اخلاق علی است

گفتیم علی مراد شیعه است فقط

دیدیم نوای جرج جرداق علی است

...
حمیدرضا محسنات

فروردین 94

....
پ.ن :حقیقتا شعر سرودن برای کسی که ادیبان در قیاسش بی ادبند بی ادبی بیش نیست ، حکایت شعر گفتن شعرا هم برای علی (ع) حکایت نماز خواندن بندگان برای خداست ، نماز را به اسم خدا میخوانند و حاجت خود می گیرند ، حالا اگرچه شعر ما هم چیزی به مقام او نمی افزاید ولی ما شعرمان را میگوییم و صله مان را میگیریم و کاری به کم و کاستش هم نداریم و قطعا ندارد .



برای مشاهده در سایز بزرگ (پوستر) روی عکس کلیک کنید / لینک این غزل